آثار E. Roy John و نظریه اندرو و الکساندر Fingelkurt “چارچوب معماری عملیاتی عملکرد مغز و ذهن” مرتبط هستند.
نقطه شروع نظریه مک فادن و پاکت این واقعیت است که هر بار که یک نورون برای ایجاد یک پتانسیل عمل و یک پتانسیل پس سیناپسی در نورون بعدی خط تولید می کند ، یک اختلال در میدان الکترومغناطیسی اطراف ایجاد می کند. مک فادن پیشنهاد کرده است که میدان الکترومغناطیسی مغز نمایشی از اطلاعات در سلول های عصبی ایجاد می کند. استدلال می شود که مطالعات انجام شده در پایان قرن بیستم نشان داده است که تجربه آگاهانه نه با تعداد نورون های شلیک کننده ، بلکه با هماهنگی آن شلیک ارتباط دارد. مک فادن میدان الکترومغناطیسی مغز را ناشی از میدان EM ناشی از نورون ها می داند. در این نظریه ، شلیک همزمان نورونها نشان می دهد که تأثیر نوسانات میدان مغزی را تا حد بسیار زیادی بیشتر از آنچه که با شلیک همزمان نرونها امکان پذیر است ، تقویت می کند.
مک فادن فکر می کند که میدان EM می تواند به طرق مختلف بر مغز تأثیر بگذارد. توزیع مجدد یونها می تواند فعالیت عصبی را تعدیل کند ، با توجه به اینکه کانالهای یونی دارای ولتاژ ، عنصری کلیدی در پیشرفت خوشه های آکسون هستند. گفته می شود که شلیک عصبی نسبت به تغییرات یک میلی ولت در غشای سلولی یا درگیر شدن یک کانال یون اضافی حساس است. ادعا می شود که تحریک مغناطیسی فرا جمجمه ای نشان داده است که میدانهای EM ضعیف می توانند بر فعالیت مغز تأثیر بگذارند.
مک فادن پیشنهاد می کند که اطلاعات دیجیتالی نورون ها یکپارچه شده و یک میدان اطلاعات الکترومغناطیسی (cemi) آگاه در مغز ایجاد می کند. آگاهی پیشنهاد می شود جزء این زمینه باشد که به سلول های عصبی منتقل می شود و وضعیت خود را از خارج بیان می کند. افکار به عنوان بازنمایی الکترومغناطیسی اطلاعات عصبی در نظر گرفته می شوند و تجربه اراده آزاد در انتخاب اعمال ما تجربه ذهنی ما از میدان میانی است که بر نورون های ما تأثیر می گذارد.
دیدگاه مک فادن در مورد اراده آزاد قطعی است. نورون ها الگوهایی در زمینه EM تولید می کنند که به نوبه خود باعث تعدیل نورون های خاص می شود. تنها عاملیت آگاهانه وجود دارد به این معنا که میدان یا بارگیری آن در سلول های عصبی آگاهانه است ، اما فرآیندهای مغز خود توسط فعل و انفعالات الکترومغناطیسی قطعی هدایت می شوند. احساس تجربه ذهنی یا کیفیات مربوط به پیکربندی خاصی از زمینه نیمه است. در این نظریه استدلال می شود که این قسمت ها را در یک کل که دارای معنی است ادغام می کند ، بنابراین یک صورت به عنوان مجموعه ای تصادفی از ویژگی ها دیده نمی شود ، بلکه به عنوان چهره فردی در نظر گرفته می شود. ادغام اطلاعات در زمینه نیز برای حل مشکل اتصال/ترکیب پیشنهاد می شود.
در سال 2013 ، مک فادن دو به روز رسانی این نظریه را منتشر کرد. در اولین مورد ، “نظریه میدان CEMI: بستن حلقه” مک فادن به آزمایشات اخیر در آزمایشگاههای کریستوف کوچ و دیوید مک کورمیک اشاره می کند که نشان می دهد که زمینه های EM خارجی ، که زمینه های EM درون زا مغز را شبیه سازی می کند. ، بر الگوهای شلیک عصبی در برش های مغز تأثیر می گذارد. این یافته ها با پیش بینی نظریه میدان میانی مطابقت دارد که میدان EM درون زا مغز – هوشیاری – بر عملکرد مغز تأثیر می گذارد. در مورد دوم ، “The CEMI Field Theory Gestalt Information and the Meaning of Meaning” ، مکفادن ادعا می کند که نظریه میدان میانی راه حلی برای مشکل الزام آور نحوه پیچیده شدن اطلاعات پیچیده در ایده ها برای ارائه معنا ارائه می دهد: EM مغز فیلد اطلاعات کدگذاری شده در میلیون ها نورون متفاوت را یکپارچه می کند.
سوزان پاکت نظریه ای را ارائه کرده است که مبنای فیزیکی مشابه مک فادن دارد و هوشیاری با الگوهای فضایی -زمانی مشابه میدان EM یکسان است. با این حال ، در حالی که مک فادن استدلال می کند که تفسیر قطعی او از حوزه EM خارج از تفکر رایج نیست ، Pockett پیشنهاد می کند که حوزه EM شامل یک آگاهی جهانی است که احساسات ، ادراکات ، افکار و احساسات هر موجود آگاه را در آن تجربه می کند. کائنات. با این حال ، در حالی که مک فادن فکر می کند که این میدان برای اعمال علّی است ، هرچند به طور قطعی ، Pockett این میدان را برای اعمال ما علت نمی داند.
پویایی کوانتومی مغز
مقاله اصلی: پویایی کوانتومی مغز
مفاهیم زیربنای این نظریه از فیزیکدانان ، هیرومی امزاوا و هربرت فرلیچ در دهه 1960 نشأت می گیرد. اخیراً ، ایده های آنها توسط Mari Jibu و Kunio Yasue توسعه داده شده است. آب 70٪ از مغز را شامل می شود و دینامیک کوانتومی مغز (QBD) پیشنهاد می کند که دوقطبی های الکتریکی مولکول های آب یک میدان کوانتومی تشکیل می دهند که به آن میدان قشری گفته می شود و کورتیکون ها کوانتوم میدان هستند. این میدان قشری برای تعامل با امواج منسجم کوانتومی ایجاد شده توسط مولکولهای زیستی در سلولهای عصبی فرض شده است ، که پیشنهاد می شود در امتداد شبکه عصبی منتشر شوند. ایده امواج منسجم کوانتومی در شبکه عصبی از فرهلیچ نشأت می گیرد. وی به این امواج به عنوان وسیله ای برای حفظ نظم در سیستم های زنده نگاه کرد و استدلال کرد که شبکه عصبی می تواند از همبستگی طولانی مدت دوقطبی پشتیبانی کند. این نظریه نشان می دهد که زمینه قشری نه تنها با شبکه عصبی تعامل دارد ، بلکه تا حد زیادی آن را کنترل می کند.
طرفداران QBD تا حدی در مورد نحوه بوجود آمدن آگاهی در این سیستم متفاوت هستند. جیبو و یاسو پیشنهاد می کنند که برهم کنش بین کوانتوم انرژی (کورتیکون ها) میدان کوانتومی و امواج زیستی مولکولی شبکه عصبی باعث ایجاد هوشیاری می شود. با این حال ، نظریه پرداز دیگر ، جوزپه ویتیلو ، پیشنهاد می کند که حالتهای کوانتومی دو قطب ، نمایشی ذهنی از جهان خارج و همچنین خود درونی.تولید می کنند
اعتراضات
در سال 2002 در مجله مطالعات آگاهی ، نظریه الکترومغناطیسی آگاهی با نبردی سخت برای پذیرش در میان دانشمندان شناختی روبرو شد. مطالعات علمی آگاهی به تازگی به عنوان موضوعات مشروع و مستلزم انضباط علمی مورد پذیرش واقع شده اند و برخی معتقدند که نظریه های حوزه ای مانند مک فادن باورهای غیرعلمی هستند که مشروعیت آنها را به سختی تهدید می کند
برنارد بارس در ایمیلی نوشت: “هیچ محقق جدی که من می شناسم به نظریه الکترومغناطیسی آگاهی معتقد نیست. او نقل می کند: “واقعاً ارزش بحث علمی ندارد”.
مک فادن تصدیق می کند که نظریه او – که او آن را “نظریه میدان میانی” می نامد – تا حد زیادی اثبات نشده است ، اما او معتقد است که این قطعاً یک خط مشروعی از تحقیقات علمی است. مقاله وی قبل از انتشار مورد بازبینی همتایان قرار گرفت. در واقع ، بارس در هیئت تحریریه مجله ای است که آن را منتشر کرده است.
به نظر نمی رسد نظریه های میدانی آگاهی به اندازه سایر نظریه های آگاهی کوانتومی ، مانند نظریه های Penrose ، Stapp یا Bohm مورد بحث گسترده قرار گرفته باشد. با این حال ، دیوید چالمرز استدلال می کند که نظریه های کوانتومی آگاهی از ضعف مشابه نظریه های متداول رنج می برند. همانطور که او استدلال می کند که دلیل خاصی وجود ندارد که ویژگیهای فیزیکی ماکروسکوپی خاصی در مغز باعث ایجاد هوشیاری شود ، او همچنین فکر می کند که دلیل خاصی وجود ندارد که یک ویژگی کوانتومی خاص ، مانند میدان EM در مغز ، به هوش آمدن نیز افزایش یابد علیرغم وجود تحریک مغناطیسی فرا جمجمه ای با اهداف پزشکی ، YH Sohn ، A. Kaelin-Lang و M. Hallett آن را انکار کرده اند ، و بعداً جفری گری در کتاب خود آگاهی: خزیدن در مشکل سخت ، که به دنبال آن است زیرا تأثیر میدان های الکترومغناطیسی بر عملکرد مغز به طور کلی منفی بوده است . با این حال ، تعدادی از مطالعات اثرات عصبی واضحی از تحریک EM پیدا کرده اند.
دوبسون ، (و همکاران) 2000 1.8 millitesla = 18،000 mG فعالیت صرعی Interictal در صرع لوب گیجگاهی افزایش یافته و سرکوب شده است.
توماس (و همکاران) ، 2007 400 microtesla = 4000 milligauss کاهش درد در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا.
Huesser، K. (et al.) .1 millitesla = 1000 mG باعث تغییرات در پارامترهای EEG شد.
Marino (et al.)، 2004 1 Gauss = 1000 mG تغییرات در EEG در هنگام ارائه میدانهای مغناطیسی.
Carrubba (و همکاران) ، 2008 1 Gauss = 1000 mG پتانسیل برانگیخته شناسایی شده است.
بل (و همکاران) 2007 .78 Gauss = 780 mG تغییرات ناشی از میدان در EEG
Jacobson، 1994 5 picotesla = 0.00005 mG ارتباط مستقیم تولید ملاتونین با تحریک میدان مغناطیسی.
Sandyk، R، 1999 “محدوده Picotesla” (به عنوان مثال 🙂 500 picotesla = 0.005 میلی گاوس میدان مغناطیسی عملکرد بویایی را در بیماری پارکینسون بهبود می بخشد.
مزایا
مکان یابی آگاهی در میدان EM مغز ، به جای نورون ها ، این مزیت را دارد که به طور دقیق نحوه اطلاعاتی را که در میلیون ها نورون پراکنده در مغز قرار دارند ، در یک تجربه آگاهانه واحد (گاهی اوقات مشکل اتصال یا ترکیب) نامیده می شود ، محاسبه کند: اطلاعات در زمینه EM یکپارچه شده است منبع مورد نیاز. به این ترتیب می توان آگاهی میدان EM را “اطلاعات پیوسته” در نظر گرفت. این نظریه چندین واقعیت گیج کننده را در بر می گیرد ، مانند این که توجه و آگاهی تمایل بیشتری به شلیک همزمان چندین نورون دارد تا شلیک تک تک نورون ها. وقتی نورونها با هم شلیک می شوند ، میدانهای EM آنها اختلالات میدان EM قوی تری ایجاد می کنند ؛ بنابراین شلیک همزمان نورونها تأثیر بیشتری بر میدان EM مغز (و در نتیجه هوشیاری) نسبت به شلیک تک تک نورونها خواهد داشت. با این حال ، تولید آنها با شلیک همزمان تنها ویژگی مهم میدانهای الکترومغناطیسی آگاه نیست-در نظریه اصلی پاکت ، الگوی فضایی ویژگی تعیین کننده یک میدان آگاه (برخلاف یک ناآگاه) است.
تأثیر بر عملکرد مغز
نظریه های مختلف حوزه EM در مورد نقش میدان EM آگاه پیشنهادی بر عملکرد مغز اختلاف نظر دارند. در نظریه میدانی میکفادن ، و همچنین در نظریه معماری مغز مغز ذهن فینگلکورتز ، میدان EM جهانی مغز بارهای الکتریکی غشاهای عصبی را تغییر می دهد و در نتیجه احتمال آتش زدن نورونهای خاص را تحت تأثیر قرار می دهد و یک حلقه بازخورد را فراهم می کند. که باعث اراده آزاد می شود با این حال ، در نظریه های سوزان پاکت و ای. روی جان ، هیچ پیوند علت و معلولی ضروری بین زمینه EM آگاهانه و اقدامات ارادی آگاهانه ما وجود ندارد.
ارجاع به “Mag Lag” که به عنوان اثر ظریف بر روی فرآیندهای شناختی اپراتورهای دستگاه MRI شناخته می شود ، که گاهی اوقات برای بررسی بیماران به اتاق اسکنر مراجعه می کنند و با مواردی که در طول اسکن رخ می دهد ، ارتباط بین میدان های مغناطیسی و هوشیاری را نشان می دهد. چند ساعت پس از مواجهه . از دست دادن حافظه و تأخیر در پردازش اطلاعات ، در برخی مواردگزارش شده است.
یک فرضیه این است که میدانهای مغناطیسی در محدوده 0.5-9 تسلا می توانند نفوذ پذیری یونی غشاهای عصبی را تحت تأثیر قرار دهند ، در واقع این می تواند بسیاری از مسائل را در نظر بگیرد زیرا این امر بر بسیاری از عملکردهای مختلف مغز تأثیر می گذارد.
پیامدهای هوش مصنوعی
اگر صحت داشته باشد ، این نظریه پیامدهای عمده ای در تلاش برای طراحی آگاهی در ماشین های هوش مصنوعی دارد ، فناوری ریزپردازنده فعلی برای انتقال اطلاعات به صورت خطی در طول کانال های الکتریکی طراحی شده است و اثرات الکترومغناطیسی کلی تر به عنوان یک مزاحم شناخته شده و خنثی می شود. اگر این نظریه درست باشد ، این امر مستقیماً برای ایجاد یک رایانه مصنوعی آگاه است ، که در برخی از نسخه های نظریه دارای میدانهای الکترومغناطیسی است که خروجیهای آن را همزمان می کند – یا در نسخه اصلی نظریه دارای میدانهای الکترومغناطیسی الگوی فضایی است.
منبع:برنیکا